از وقتی نام مریم میرزاخانی در میان یکی از چهارنفر برنده مدال فیلدز اعلام شد حرفهای زیادی پیرامون نخبگی و مهاجرت زده شد که بسیاری از آنها احساسی و نامرتبط بوده است. موفقیت میرزاخانی انفرادی و مربوط به استعداد خارقالعاده خودش است اما برخی طوری درباره آن حرف میزنند که گویی افتخاری برای همه ایران و ایرانیان به دست آمده است.
کسانی که بدون هیچ منفعتی به موفقیت دیگران افتخار میکنند خرافههایی را که به تعصبات قومی و نژادی منصرف میشود ترویج میکنند، اما کسب مدال ریاضی توسط یک هندی نمیتواند ربطی به همه هندیها پیدا کند. افتخارطلبی هم فقط از کسانی بر میآید که درگیر عقدههای حقارتند و ایرانی یا تهرانی بودن یا تعلق به هر منطقه و قومیت خاص را واجد اصالت میدانند.
میرزاخانی تا مقطع فوق لیسانس را در ایران تحصیل کرده و نه تنها گمنام و سرکوب شده نبوده بلکه کاملا از جایزهها و تشویقهای داخلی بهرهمند بوده است. نظام آموزشی ایران اشکالات فراوانی دارد اما به خصوص در کشف استعدادهای مرتبط به تواناییهای ذهنی خودش را ثابت کرده و همواره صادرکننده استعداد به غرب بوده است، که در هر شرایط سیاسی نیز چنین خواهد ماند.
ارتباط دادن عقاید با تواناییهای ذهنی از دیگر سهلانگاریهای فکری است. اگر میرزاخانی اعتقادی به حجاب ندارد نخبه بودنش عقیده او را تقویت یا تضعیف نمیکند، چون ربطی بینشان نیست. اگر اینشتین معتقد به خدای یهودی بود یا نبود، یا طرفدار اسرائیل بود یا نبود، این مسائل با نبوغ و نظریات علمیاش هیچ ارتباطی پیدا نمیکند.
نخبهها در کشورهایی مانند ایران عموما در معرض یک انتخاب قرار دارند؛ قدم زدن در مرز علم که منفعتش به کشورهای دیگر میرسد، یا باز کردن گرههای داخلی و سود رساندن به مردم خودشان. چون عرق ملی در کشور ما ارزش کمی دارد عمدتا مذهبیها هستند که حاضر به کار در ایران میشوند و برای دیگران پیشرفت شخصی بر سایر دغدغهها برتری دارد.
نخبههایی که میمانند از نظر اپوزیسیون نخبههای کمارزشند. آشتیانی و تهرانی مقدم (فوت هر دو مشکوک بوده) کمتر نخبه دانسته میشوند و کارهای شهریاری و علیمحمدی (هر دو ترور شدهاند) به دلایل سیاسی نادیده گرفته میشود. اما کسی چون چمران که برمیگردد تبدیل به قهرمان میشود و امثال سمیعی که قدمی برای ایران برمیدارند هموراه مایه افتخار مردماند.
کمتر نخبهای میتواند فایده ملی به کشورش برساند. فیالمثل در خاورمیانه بحران آب جدی است اما نخبهها علاقهای به مسائل بومی نشان نمیدهند. دولتهای منطقه نیز ثروت سرشاری دارند اما در تعیین جایزه برای پیشرفتهای علمی در نمکزدایی، صرفهجویی آب، کشاورزی در مناطق خشک و حفظ خاک کاری نکردهاند. جهت علم را همچنان غرب و نیازهایش مشخص میکند.