نوشتن درباره سخنرانی زنجان کار دشواری است. نکاتی هست که نمیتوان صریح دربارهشان سخن گفت و حرفها بریده و ناقص میشوند و کلمات خورده شده هم حق مطلب را ادا نمیکند. حتی لحن محافظه کارانه و محتاط هم گوش شنوایی ندارد و آنها که باید بشنوند همین را هم به چشم دشمنی و بدبینی نگاه خواهند کرد. اما اگر نگوییم اصلا فلسفه نوشتن و حرف زدنمان را زیر سوال بردهایم. پس آنچه را که باید گفت خلاصه میکنیم:
یک ـ حیرت انگیز است اگر کسی بگوید پیام کربلا «مذاکره» و «تعامل سازنده» در «چارچوب منطق و موازین» است. واقعه کربلا درس های متعددی داشته اما همه نسبت به پیام اصلی آن که «هیهات منا الذلة» و منادی «قیام» در برابر منکر است حاشیه هستند. توبه پذیری از توبه کنندگان هم یکی از پیامهای جنبی عاشورا است اما نمیتوان آن را «درس کربلا» معرفی کرد و مثلا از پرداختن مستوفی به قیام چشم پوشید. اگر مهمترین واقعه عاشورا شهادت امام و یارانش است به هیچ رو نمیتوان پیام کربلا را به مذاکره و تعامل یا توبه پذیری تقلیل داد. این تقلیلگرایی در معرض اتهام تحریف عاشورا قرار میگیرد.
در ثانی وقتی از توبه پذیری حرف میزنیم آیا اصلا باید توبهای وجود داشته باشد یا خیر؟ روحانی از کدام توبه و تواب حرف میزند؟ از کدام حر؟ این همه درشت نمایی و تأکیدهای آنچنانی برای چیست؟ کدام توبه پذیرفته نشده؟ کدام توبه کنندهای است که بعد از اعتراف به گناهش رانده شده؟ چه کسی از دشمنیاش برگشته و حاضر شده جانش را هم برای جبران اشتباهش فدا کند؟ اینهمه تأکید و اصرار همه برای یک فرض موهوم؟
دو ـ تفرقه بد است و جمهوری اسلامی هم بسیار از دشمنی بین مسئولانش ضربه خورده است. اما با افزودن بر دشمنیها نمیتوان به وحدت رسید، با تفرقه سازی هم نمیشود تفرقه را زدود. کسی که تقریبا در همه سخنرانیهای سیاسی، مخالفانش را، که آنها هم در همین نظام مسئول بوده یا هستند را، یک عده دزد و فاسد و بدخواه و بیسواد و بیهویت و دشمن مردم معرفی میکند طرفدار وحدت و اتفاق و تفرقه زدایی نیست. کسی که گمان میکند مردم همه دربست مرید و پیرو او هستند و آمادهاند که رقبای سیاسیاش را به زبالهدان تاریخ بریزند راه تفرقه زدایی را از مسیر نادرستش میرود.
چطور میشود سخنران زنجان با آنهمه پیام مذاکره و تعامل اینقدر به مخالفینش میتازد؟ تکلیف توبه پذیری و رواداری فقط برای دیگران است؟ یا مذاکره و تعامل فقط وظیفه رقبا است؟ روحانی و اطرافیان و طرفدارانشان کی قرار است از در تحمل در بیایند و دستکم خوب حرف بزنند؟ کی قرار است تناقض «لبخند و تعامل برای دشمن خارجی» و «توپ و تشر برای منتقد داخلی» تمام شود؟ نکند فکر میکنند رگ حیاتشان به این خط کشیها و ایجاد ترس از رقیب بسته است؟
لحن وحدت لحن نرمش و آرامش است، نه عتاب و خطاب و مقصرتراشی. کسی که در سخنرانی عصبانی است، صدایش را بلند میکند، داد میزند، متهم میکند، توهین میکند، و حساسیت را به مخاطب بیخبر هم منتقل میکند، و به خیالش با این کارها رقیب را میترساند و به گوشه رینگ میبرد، نمیتواند ادعای وحدت و آرامش داشته باشد. این کار از کسانی سر میزند که میخواهند مخالف را طرد و حذف کنند و اگر ادعایی غیر از این داشته باشند تناقض و کذب است.
سه ـ بنیان حجاب محکمتر از بنیان ولایت فقیه است، و بنیان امر به معروف و نهی از منکر محکمتر از بنیان جمهوری اسلامی. حکومت اسلامی نسبت به ارزشهایی مثل ترویج حجاب شأن وسیله و ابزار را دارد. عفت و حیای اجتماعی، پاکی اقتصاد از حرام، حفظ حقوق و حیثیت و آبروی مسلمین، عزت در برابر بیگانگان، اینها و امثال اینها اصل و هدف هستند و نظام سیاسی وسیله است. هیچ معمم و مکلایی هم نمیتواند اهمیت این اهداف و اصول را منکر شود.
با این وصف حرفهای روشنفکرانهای که بوی تکلیف زدایی و ارزش گریزی میدهد در واقع شأنی جز خودزنی ندارد. همانطور که قبلا هم گفته شد اگر واقعا فرهنگ و هنر ارزشی نداریم به همان استدلال هم نباید سیاست ارزشی داشته باشیم و دم از جمهوری اسلامی بزنیم. اگر هنر فقط هنر است و هیچ قیدی لازم ندارد چرا جمهوری فقط جمهوری نباشد و چه نیازی به قید اسلامی است؟ اصلا چرا باید نظام دینیای داشته باشیم که طلبهای مثل روحانی در آن برکشیده شود؟
چهار ـ از حسن روحانی که به اعتبار لباسش موظف به سواد دینی است میپرسیم: چطور برای رابطه غیرشرعی و ثابت شده دو نفر در خلوت شلاق پیش بینی شده اما برای غیبت مجازات شرعی نداریم؟ چرا برای دروغی که ممکن است باعث فریب عده کثیری شود حد جلد پیش بینی نشده؟ چرا برای تهمت و افترای غیرجنسی حد نداریم و تنها عذاب اخروی وعده داده شده؟ آیا حسن روحانی که علاوه بر حوزه در انگلستان هم تحصیل حقوق کرده میتواند به این سوالها پاسخ بدهد؟
دینشناسی روشنفکرانه هرگز نمیتواند به مراد و منظور از احکام راه پیدا کند. کنار هم قرار دادن گناهان هویتی و گناهان اخلاقی از اساس خطا است. آنچه هویت و سلامت جامعه اسلامی را تهدید میکند در اولویت هر نهی از منکری قرار دارد. بیشترین حساسیت شرع به گناهان هویتی و فسق و منکری است که آشکارا انجام میشوند و کمتر از آن به گناهان اخلاقی که جز با محاسبه شخصی، تمرین، تذکر و استیضاح و مطالبه اجتماعی قابل اصلاح نیستند.
پنج ـ روحانی میگوید: «مباد که منکر را تنها به یک مسئله خلاصه کنیم، دروغ را منکر نپنداریم،…» و چند ثانیه بعد اضافه میکند: «زنان ایران، زنان مسلمان، با عفت، و همه آنها طرفدار حجاب هستند» زنان مسلمان بسیاری هستند که هرزه پوشی میکنند و با لباسهای بدننما و مبتذل بیرون میآیند، لباسهای چسبان و کوتاه در سوق المسلمین فراوان است، زنان مسلمان و هنرمندی هم هستند که حتی به ممنوع بودن صحنههای رختخوابی در تئاتر و سینما و تلویزیون ایران اعتراض دارند. پس راست چیست؟ دروغ کدام است؟
شش ـ وقتی نهادهای قانونی به وظیفهشان عمل نکنند آنهایی که سمت قانونی ندارند فضای جولان پیدا میکنند و با تشخیص خودشان وارد عمل میشوند. وقتی سهل انگاری، تفریط و مسئولیت گریزی آشکار میشود از آن طرف خودسری و افراط هم پیامدش میآید. وقتی دولتها وظیفه خودشان را اصلا نهی از منکر نمیدانند، و بعضی سیاسیون هم فکر میکنند اگر با منکر برخورد کنند یا حتی درباره اش حرف بزنند رأیشان میریزد، چه انتظاری از مردم عامی میتوان داشت که دین و قانونشان هر روز به ریشخند جماعت دین گریز و ضد انقلاب و حتی وابسته به خارج گرفته میشود؟
کسی که میگوید امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همه است و نباید شعار انحصاری یک عده باشد باید پاسخ بدهد که دولتش برای نهی از هرزه پوشی و ابتذال چه کار کرده است؟ در تمام مدتی که جامعه را تعفن هنجارشکنی برداشته و آزادی یواشکی به هتاکی علنی تبدیل شده دولت کدام نهی را انجام داده؟ اینکه «بگم بگم»های جدید مثل بورسیهها در مقابل حجاب درشت نمایی شود تکلیف دولت را از بین میبرد؟ آیا اعضای دولت در هیچ پرونده نفتی و اقتصادی زیر سوال نیستند؟
هفت ـ نگاه نامتوازن باعث کاریکاتوری شدن دولت میشود. دولت حاضر، مانند دولت قبل، در انجام وظایفش راه اعتدال را نمیرود، به سیاست خارجی و به نتیجه رساندن پرونده هستهای چنان نگاه متمرکزی دارد که پیام کربلا را هم با ادبیات مذاکره پیوند میزند، در سیاست داخلی شعار تعامل میدهد اما ادبیاتش تهاجمی و ناسازگار است، اخلاق را فقط در نفی و تخریب ماقبل میبیند، در بخش فرهنگ ضعیف است و علیرغم ادعاها هیچ عملکرد قابل قبولی در مبارزه با مناهی ندارد.
تتمه: وقتی میبینم قویترین ارزشهای تاریخی هم وارد هرمنوتیک سیاسی میشود فقط میتوانم بگویم خدا آخر و عاقبت ما و این سیاست را به خیر کند. | توصیه میکنم سخنرانی زنجان را کامل بشنوید و به خبرهای منتشر شده اکتفا نکنید.